نماگرایی
نماگرایی امروزه اغلب به عنوان یک تاکتیک برای توسعه دهندگان استفاده می شود تا سود حاصل از میراث ساخته شده را افزایش دهند. با افزایش قیمت زمین در شهرها ، توسعه دهندگان از ارزش سرکوب شده یک قطعه اشغال شده توسط یک ساختمان متروکه تاریخی با وضعیت فهرست میراث استفاده می کنند و چشم انداز تخریب آن را محدود می کنند. با نادیده گرفتن مفاهیم اصالت یا استفاده مجدد تطبیقی ، توسعه دهنده درگیر یک نبرد طولانی و اغلب موفقیت آمیز با مقامات برنامه ریزی و متخصصان حفاظت از محیط زیست می شود و در پایان با “افتخار توخالی” واقعی مردم برای نجات از نما و لقمه های شخصیت ، از یک ساختار موجود در همین حال ، بازدارنده یک بار برای توسعه دهنده ، ستاره اصلی نمایش می شود ، در حالی که آژانسهای املاک و مستغلات و تیم های بازاریابی “انعکاس تاریخ” را در انتظار خریداران و مستاجرهای احتمالی جشن می گیرند.
نیروهای مالی و قانونی که در پس نماگرایی نهفته اند ، هرچند سوال برانگیز باشد ، دلیل توجه منفی نماگرایی نیست. بارزترین مسئله در اهمیت به طراحی نما ، پاسخهای ارزان قیمت ، غیر الهام بخش و متوسط تولید شده توسط معماران طراحی نما جایگزین معاصر است. تیم های طراحی که ظاهراً در میانه راه بین ایجاد یک ساختار آینده نگر در زمان خود و جایگزینی رو به عقب اما وفادارانه آنچه در گذشته وجود داشته است ، موفق نشده اند ، چیزی را ایجاد می کنند که یک مقاله بررسی معماری یک بار به عنوان “منفعل-تهاجمی ساختارها – ترکیبی ناخوشایند از اهداف متضاد که فریاد می زنند “ببین چه کاری من را مجبور کردی انجام دهم!” در کینه تلخ رنج آور. ” بیش از هر چیز ، این معماری و بازی با طراحی نما به عنوان تئاتر است!
گرچه چنین انتقادهایی خالی از لطف نیست ، اما می توان با تیم طراحی نما همدردی کرد. در دانشکده های معماری در رابطه با نماگرایی و اهمیت طراحی نما ، به ما آموزش داده می شود که فرم عملکرد را دنبال می کند. به ما آموخته اند که از داخل به بیرون طراحی کنیم که نمای بیرونی ساختمان بیان کننده فضای داخلی آن است و بالعکس. وقتی رابطه همزیستی بین فضای داخلی و خارجی ساختمان به خطر بیفتد و پیوند پیچیده ای لازم باشد ، طراحان با نتایج گیج ، بی نظم و شاخ کفش خود را در قلمرو نامشخص می یابند. این بهانه فقط تا اینجا می تواند پیش برود. از این گذشته ، همان آموزشی که به ما آموخت از درون به بیرون طراحی کنیم همچنین به ما یاد داد که با خلاقیت پیش برویم و بدون هیچ حرفی برای بیان ، بیرون از چارچوب فکر کنیم.
اگرچه کنار گذاشتن نماگرایی به عنوان نمودی از طمع مالی قرن بیست و یکم راحت است ، اما ریشه های آن عمیق تر در تاریخ معماری است و بیشتر از آنچه تصور می شود جریان اصلی است. همانطور که رابرت بارجری گروه جورجیایی توضیح می دهد ، گرجی ها معمولاً بیشتر بر نماها تأکید می کنند در حالی که از ساختار داخلی غافل می شوند ، گاهی اوقات با اصلاح یا بازسازی نمای ، متناسب با سبک مرسوم آن روز هستند. با انتقال به قرن بعد ، ما دیدیم که نمای قرن ۱۸ کاخ باکینگهام در یک “کلاسیک گرایی خشک اوایل قرن ۲۰” تغییر شکل داده است. حتی کلیسای جامع نمادین سنت پریس کریستوفر رن شامل یک تمرین آشکار نماگرایی است ، و تکیه گاه های پر زرق و برق پرواز از ساختمان پشتیبانی می کنند که توسط یک دیوار جانبی بی نیاز در بالای راهروها پوشانده شده است.
در حقیقت ، بسیاری از معماری امروز را می توان با یک تفسیر به عنوان نماگرایی طبقه بندی کرد. نفوذ شدید والتر گروپیوس و دیگر پیشگامان اولیه مدرنیست ، که نماها را از سازه ها جدا کردند و دیوار پرده را به دنیا آوردند ، جدایی بین فضای داخلی و خارجی یک ساختمان را ادامه داد. اگرچه انتقاد از عمل ساخت یک سازه بیگانه در پشت یک نمای مستقر راحت است ، می توان از منطق مشابهی برای استدلال در برابر قرار دادن یک نمای عمومی و پیش ساخته در یک صفحه داخلی از پیش تعریف شده ، با هم افزایی یا وابستگی اندک بین این دو استفاده کرد.
اگرچه ممکن است مسائل مربوط به نماگرایی بیش از وجود مفهومی آن در اجرای آن باشد ، اما یک راه دیگر برای پرداختن به این روند نگران کننده وجود دارد. به جای اینکه بناهای تاریخی را به دیوارهای برهنه آنها بچسبانیم و یک جایگزین گیج کننده و گیج کننده ایجاد کنیم ، می توانیم بیشتر و نه کمتر از ساختار موجود را حفظ کنیم. این بناهای قدیمی ، که از نظر ما ارزش فرهنگی یا معماری دارند ، عمیق نیستند. داستان ها ، تاریخ ها و دلخوشی های معماری آنها درب منزل باقی نمی ماند و همچنین پتانسیل آنها برای ادامه زندگی شهری مدرن نیست. متأسفانه ، روند فعلی نماگرایی نشان می دهد که شهرها و کسانی که بودجه گسترش آنها را می دهند ، سود را بالاتر از مردم قرار می دهند.
در آخر ، درست است که دیوارها و طراحی نما ها نمی توانند صحبت کنند ولی پول مطمئناً می تواند.